ابن سهلان ساوی. ملقب به سراج الدین. فیلسوف ایرانی در قرن ششم هجری. ولی در الاعلام زرکلی سال درگذشت او حدود 450 ه. ق. ذکر شده است. رجوع به ابن سهلان و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 206، تاریخ حکماء الاسلام ص 132 و معجم المطبوعات ص 123
ابن سهلان ساوی. ملقب به سراج الدین. فیلسوف ایرانی در قرن ششم هجری. ولی در الاعلام زرکلی سال درگذشت او حدود 450 هَ. ق. ذکر شده است. رجوع به ابن سهلان و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 206، تاریخ حکماء الاسلام ص 132 و معجم المطبوعات ص 123
ابن حبیب بن محمد عدوی. وی قاضی و محدث بود. قضای بصره سپس شرقیه را از جانب مأمون عباسی بعهده داشت. در قضاوت سختگیر و باسیاست بود و بسال 207 ه. ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تهذیب التهذیب ج 7 ص 432، و اخبار القضاه ج 2 ص 142). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
ابن حبیب بن محمد عدوی. وی قاضی و محدث بود. قضای بصره سپس شرقیه را از جانب مأمون عباسی بعهده داشت. در قضاوت سختگیر و باسیاست بود و بسال 207 هَ. ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تهذیب التهذیب ج 7 ص 432، و اخبار القضاه ج 2 ص 142). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
ابن عبدالله بن محمد سلمی. وی شاعر و از قضات اندلس و عهده دار قضای شهرفاس بود، سپس قاضی تلمسان و بعد اشبیلیه و غیره گشت و بسال 603 ه. ق. در اشبیلیه درگذشت. او را اشعاری نیکو است. (از اعلام زرکلی از جذوهالاقتباس ص 286)
ابن عبدالله بن محمد سلمی. وی شاعر و از قضات اندلس و عهده دار قضای شهرفاس بود، سپس قاضی تلمسان و بعد اشبیلیه و غیره گشت و بسال 603 هَ. ق. در اشبیلیه درگذشت. او را اشعاری نیکو است. (از اعلام زرکلی از جذوهالاقتباس ص 286)
ابن محمد بن حمد بن خلیل سکونی، مکنی به ابوعلی. وی مقری و از فقهای مالکیه و اصل او از اشبیلیه بوده است. وی در تونس سکونت گزید و به سال 717 ه. ق. درگذشت. او راست: 1- الاربعین مسأله فی اصول الدین علی مذهب اهل السنه. 2- التمییز لما أودعه الزمخشری من الاعتزالات فی تفسیر الکتاب العزیز. 3- لحن العوام فیما یتعلق بعلم الکلام. 4- المنهج المشرق فی الاعتراض علی کثیر من اهل المنطق. (از الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: نیل الابتهاج، نفح الطیب ج 2 ص 1150، کشف الظنون ج 2 ص 1482 و هدیه العارفین ج 1 ص 788
ابن محمد بن حمد بن خلیل سکونی، مکنی به ابوعلی. وی مقری و از فقهای مالکیه و اصل او از اشبیلیه بوده است. وی در تونس سکونت گزید و به سال 717 هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- الاربعین مسأله فی اصول الدین علی مذهب اهل السنه. 2- التمییز لما أودعه الزمخشری من الاعتزالات فی تفسیر الکتاب العزیز. 3- لحن العوام فیما یتعلق بعلم الکلام. 4- المنهج المشرق فی الاعتراض علی کثیر من اهل المنطق. (از الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: نیل الابتهاج، نفح الطیب ج 2 ص 1150، کشف الظنون ج 2 ص 1482 و هدیه العارفین ج 1 ص 788
ابن احمد بن ابی بکر رازی شافعی. فقیه بود و تا سال 707 ه. ق. در قید حیات بوده است. او راست: جامعالفتاوی فی اقوال الائمه الاربعه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 273)
ابن احمد بن ابی بکر رازی شافعی. فقیه بود و تا سال 707 هَ. ق. در قید حیات بوده است. او راست: جامعالفتاوی فی اقوال الائمه الاربعه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 273)
ابن احمد حزمی حموی. وی وقت شناس بود و او را ارجوزه ای است به نام الیواقیت فی علم المواقیت که در سال 854 ه. ق. آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 2053)
ابن احمد حزمی حموی. وی وقت شناس بود و او را ارجوزه ای است به نام الیواقیت فی علم المواقیت که در سال 854 هَ. ق. آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 2053)
ابن عبدالعزیز بن مروان بن حکم اموی قرشی، مکنی به ابوحفص. وی هفتمین خلیفۀ بنی امیه و خلیفه ای صالح و عادل بود لذا برخی او را پنجمین از خلفای راشدین خوانده اند. بسال 61 ه. ق. در مدینه متولد شد و در عهد ولید بن عبدالملک والی همان شهر گشت. سپس به وزارت سلیمان بن عبدالملک در شام رسید. و در سال 99 ه. ق. پس از سلیمان، در مسجد دمشق با وی برای خلافت بیعت شد. وی نخستین کسی است از بنی امیه که مردم را از سب و ناسزاگویی به حضرت علی بن ابی طالب (ع) بازداشت. او را در ادارۀ مملکت روشی خاص بود بدینسان که به عاملان خویش آزادی کامل در امور می بخشید و آنها فقط در کارهای پیچیده و لاینحل ملزم به مشورت با خلیفه میشدند. شریف رضی در رثای وی قصیده ای به این مطلع دارد: یا ابن عبدالعزیز، لو بکت العین فتی من امیه، لبکیتک. عمر بن عبدالعزیز پس از دو سال و نیم خلافت در سال 101 ه. ق. درگذشت و گویندکه وی را مسموم کردند. (از الاعلام زرکی چ 2 ج 5 ص 209). رجوع به مآخذ ذیل شود: فوات الوفیات ج 2 ص 105، تهذیب التهذیب ج 7 ص 475، صفهالصفوه ج 2 ص 63، تاریخ ابن اثیر ج 5 ص 22، تاریخ ابن خلدون ج 3 ص 76، تاریخ طبری ج 8 ص 137، تاریخ مسعودی ج 2 ص 131 و حبیب السیر چ خیام ج 2
ابن عبدالعزیز بن مروان بن حکم اموی قرشی، مکنی به ابوحفص. وی هفتمین خلیفۀ بنی امیه و خلیفه ای صالح و عادل بود لذا برخی او را پنجمین از خلفای راشدین خوانده اند. بسال 61 هَ. ق. در مدینه متولد شد و در عهد ولید بن عبدالملک والی همان شهر گشت. سپس به وزارت سلیمان بن عبدالملک در شام رسید. و در سال 99 هَ. ق. پس از سلیمان، در مسجد دمشق با وی برای خلافت بیعت شد. وی نخستین کسی است از بنی امیه که مردم را از سب و ناسزاگویی به حضرت علی بن ابی طالب (ع) بازداشت. او را در ادارۀ مملکت روشی خاص بود بدینسان که به عاملان خویش آزادی کامل در امور می بخشید و آنها فقط در کارهای پیچیده و لاینحل ملزم به مشورت با خلیفه میشدند. شریف رضی در رثای وی قصیده ای به این مطلع دارد: یا ابن عبدالعزیز، لو بکت العین فتی من امیه، لبکیتک. عمر بن عبدالعزیز پس از دو سال و نیم خلافت در سال 101 هَ. ق. درگذشت و گویندکه وی را مسموم کردند. (از الاعلام زرکی چ 2 ج 5 ص 209). رجوع به مآخذ ذیل شود: فوات الوفیات ج 2 ص 105، تهذیب التهذیب ج 7 ص 475، صفهالصفوه ج 2 ص 63، تاریخ ابن اثیر ج 5 ص 22، تاریخ ابن خلدون ج 3 ص 76، تاریخ طبری ج 8 ص 137، تاریخ مسعودی ج 2 ص 131 و حبیب السیر چ خیام ج 2
ابن اسحاق واشی، مکنی به ابوجعفر. از بزرگان لاهور بوده است و نام او در این لغت نامه ’جعفر بن اسحاق...’ ذکر شده، اما عوفی آن را ’عمر بن اسحاق...’ ضبط کرده و اشعاری از او در لباب الالباب نقل کرده است. رجوع به ’ابوجعفر واشی’ و لباب الالباب عوفی ج 1 صص 284- 286 شود
ابن اسحاق واشی، مکنی به ابوجعفر. از بزرگان لاهور بوده است و نام او در این لغت نامه ’جعفر بن اسحاق...’ ذکر شده، اما عوفی آن را ’عمر بن اسحاق...’ ضبط کرده و اشعاری از او در لباب الالباب نقل کرده است. رجوع به ’ابوجعفر واشی’ و لباب الالباب عوفی ج 1 صص 284- 286 شود